سیر مطالعاتی کتب استاد شهید مرتضی مطهری
گالری تصاویر

بازدید : مرتبه
تاریخ : پنج شنبه 90/2/1

استاد مطهری در حدّ توان به افراد نیازمند کمک می‏کردند. یکی از کارمندان دانشکده الهیات می‏گوید: یک روز در یک خیابان فرعی کم‏عرض می‏رفتیم. تقریبا وسط‏های خیابان بودیم که دیدیم پدری فرزندش را به دوش می‏کشد. آقای مطهری گفتند: فلانی نگه دارید. من ایستادم، اما چون خیابان کم‏عرض بود، نتوانستم دور بزنم و مجبور شدم عقب عقب بروم تا رسیدم به آن شخص. بعد پیاده شدم. پیش مرد رفتم و گفتم: آقا بیایید اینجا. مرد آمد و بغل دست استاد نشست استاد پرسیدند: پدر چرا بچّه‏ات را به دوش می‏کشی؟ چه شده است؟ ناراحتی‏اش چیست؟ مرد گفت: بچه‏ام مریض است و پیش هر دکتری که می‏برم، جوابم می‏کند. پول هم ندارم که او را در بیمارستان بستری کنم. کسی را هم ندارم. همان طور که مرد حرف می‏زد، ماشین را روشن کردم و به راه افتادم. بالاخره استاد پرسیدند: منزلت کجاست؟ و بعد اضافه کردند که: راضی هستی فردا من بچه را در بیمارستان بخوابانم؟ مرد گفت که: بله از خدا می‏خواهم. استاد گفتند: فردا صبح همین آقا می‏آید به منزل شما. حالا برویم منزل را نشان بده. صبح فردا استاد به من گفتند: آقای فلانی! شما اوّل برو دنبال آن مأموریت دیروزی، من خودم می‏روم. آن پدرو پسررا سوار کردم و بردم بیمارستان. بچه را با سفارشی که استاد به رئیس بیمارستان کرده بود، در بیمارستان بستری کردند و بعد از ده یا پانزده روز، مداوا شد. آن وقت استاد مقداری پول به من دادند. من رفتم بیمارستان و حساب مخارج بیمارستان را کردم و مریض را آوردم».




ارسال توسط الف.افسری
بازدید : مرتبه
تاریخ : پنج شنبه 90/2/1

یکی از کسانی که حدود سی سال با استاد مطهری دوستی و آشنایی داشته، درباره مشی سیاسی شهید مطهری می‏نویسد: «مرحوم مطهری، شیوه‏ای را در مبارزه با رژیم پیش گرفته بود که من به جز معدودی از انقلابیون سرشناس ایران، کسی را نمی‏شناسم که مانند وی عمل کرده باشد. او به ظاهر مردی آرام و بر کنار از سیاست و بیش‏تر اهل تحقیق... به نظر می‏رسید. فعالیت‏های سیاسی خود را از نزدیک‏ترین دوستان غیرانقلابی و حتی از انقلابیون بی‏خبر از متن انقلاب کتمان می‏کرد. البته اوقات او وقف نوشتن و تحقیق بود، اما چنان که می‏نمود و افراد ناآگاه او را به محافظه‏کاری و یا فرار از مواقع خطر متّهم می‏کردند، نبود.... حقیقت این است که شیوه سیاسی وی، یک نوع تاکتیک مکتبی و هدف‏دار بود. وی در نوشته‏ها و گفتارهایش، پرخاشگر و متظاهر به انقلابی بودن شهره نمی‏شد. او معتقد بود مبارزه باید از روی نقشه صحیح و با تمهید مقدّمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتی که او در نظر داشت، پی‏ریزی اصول صحیح اسلامی برای انقلاب بود، تافکر اصیل اسلامی انقلاب حفظ شود.... بارها در بند رژیم گرفتار شد، امّا هرگز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفت؛ بلکه معتقد بود که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد».




ارسال توسط الف.افسری
بازدید : مرتبه
تاریخ : جمعه 90/1/26

ستاد مطهری رحمه الله عالمی ساده زیست و آزاده بود. او نزد ارباب زر و زور خضوع نمی کرد و تسلیم کسی نمی شد. تا امکان داشت به کسی اظهار حاجت نمی نمود. در جمع مال و ثروت دنیا حریص نبود و در دوران طلبگی به کلی نسبت به آن بی اعتنا بود. او می گفت: «من برای جمع ثروت، فرصت هایی را از دست داده ام که شاید در نظر دیگران به یک نوع دیوانگی و جنون شبیه تر بوده است.» 

استاد مطهری در صرف غذا بسیار ساده و قانع بود. آقای غلامحسین وحیدی یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی با شهید مطهری رحمه الله همراه بوده است، می گوید: «استاد مطهری رحمه الله اتاقی کوچک و بسیار ساده در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. استادان دانشکده وقتی جلسه ای داشتند و یا ورقه های امتحانی را تصحیح می کردند، تا ساعت سه بعداز ظهر در همان اتاق شورا می ماندند و  بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند. سوی دانشکده برای آنان ناهار و نوشابه و میوه می آوردند. اما استاد مطهری رحمه الله وقتی ظهر می شد، به اتاق خودشان تشریف می بردند. همیشه مقید بودنداول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند.

استادان و مسؤولان دانشکده، اصرار می کردند که استاد مطهری رحمه الله به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده که مثلا چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند; استاد قبول نمی کردند و عذر می آوردند که: غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست. اما اظهار نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم. می گفتند: «این ناهار حق خدمتگزاران است و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند. خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.»




ارسال توسط الف.افسری
بازدید : مرتبه
تاریخ : جمعه 90/1/26

از سال 1325 یعنی در شهریور 1325 هجری شمسی من برای ادامه تحصیلم از اصفهان به قم رفتم. در همان اوایل در جمع دوستانی که در درس و بحث با آنها آشنا شدم با مرحوم آقای مطهری هم آشنایی پیدا کردم. در جرگه دوستان ما ایشان می آمدند و گفت وگوها و بحث های متفرقه اسلامی و اجتماعی با ایشان داشتیم تا این که در بهار سال 1326 برنامه ای برای فعالیت های تبلیغی اسلامی در روستاها مطرح کردیم. در جلسه دوستانه ای که من و حجه الاسلام شیخ عباس ایزدی نجف آبادی و آیه الله منتظری و مرحوم آقای مطهری، در حجره آقای ایزدی نجف آبادی در مدرسه حاج ملاصادق قم داشتیم، صحبت از ضرورت ارشاد و تبلیغات در نقاط دورافتاده به میان آمد و آن جا این اندیشه به ذهنمان رسید که باید عده ای از ما به روستا برویم و قرار شد نفری 100 تومان بدهیم و چون غالباً این مبلغ را نداشتیم مرحوم آقای بروجردی که به وسیله امام خمینی در جریان این برنامه قرار گرفته بودند این خرج سفر را تأمین کردند. برنامه ای تنظیم کردیم و در آن سال حدود هجده نفر از ما به اطراف رفتیم. در بازگشت از آن سفر تصمیم گرفتیم که علاوه بر برنامه جاری درس های حوزه، در روزهای پنجشنبه و جمعه که حوزه تعطیل است برنامه مطالعاتی خاصی را داشته باشیم که آگاهی ها و مطالعات موردنیاز ما را برای این گونه فعالیت ها بالا ببرد. هفت شاخه مطالعاتی برای این تقریباً هجده نفر در نظر گرفتیم: شاخه فلسفه ماتریالیستی (اسلام و ماتریالیسم)، شاخه اسلام و ادیان دیگر، شاخه تفسیر و اخلاق، مبحث تاریخ ، و در مبحث اسلام و ادیان دیگر هم ما سه بخش را تعیین کردیم و بنابراین هفت مبحث مورد کار قرار گرفت.
در مبحث اسلام و ماتریالیسم من و مرحوم آقای مطهری و آیه الله منتظری با هم کار می کردیم و یادم می آید که زمینه بحثمان کتابی بود به نام علی اطلال المذهب المادّی که نویسنده آن فرید وجدی بود که کتاب جالبی به زبان عربی بود. به این ترتیب بود که ما کار منظم بحثی با هم پیدا کردیم و بعد هم همچنان آشنایی و برنامه هایمان ادامه داشت تا سال 1331.
در سال 1330-31 هم در جلسات بحث استاد علامه آیه الله طباطبایی در جلسات درس فلسفه ایشان با هم حضور داشتیم و در آن جلسات باز بحث از اسلام و ماتریالیسم بود که بعدها به صورت کتاب روش رئالیسم درآمد و منتشر شد. البته این جلسات تا سال 1335 ادامه داشت ولی مرحوم آیه الله مطهری در سال 1331 به تهران آمدند. باز هم البته روابط دوستانه و روابط فکری ادامه داشت.

در خصوص آشنایی ایشان با امام، بیش از آن چه خود ایشان در نوشته هایشان در این باره نوشته اند مطلب خاصی نمی دانم ولی خوب یادم می آید که در همان سال 1325 که من به قم رفتم مرحوم آیه الله مطهری و آیه الله منتظری به عنوان شاگردان فاضل و برجسته و ارزنده امام شناخته می شدند و از نظر فکری و درسی خیلی به ایشان نزدیک بودند و باز آن چه می دانم آن است که در برخوردهایی که خود من در خدمت امام در این سال های اخیر داشتم امام علاقه خاصی به ایشان داشته و برای ایشان ارزش فکری و علمی و خدماتی ویه ای را قائل بودند و هستند.

در مورد رفتار ایشان با شاگردانشان طبعاً باید از خود آنها سؤال کرد ولی آن طور که من از برخی از شاگردان شان شنیده ام ایشان را استادی توانا و ارزنده و خبیر می دیدند. یکی از علمای با فضیلت و با معلومات جوان در تهران در زمان حیات آقای مطهری همواره از ایشان با احترام خاصی یاد می کرد. دانشجویانی که با ایشان در دانشکده الهیات درس داشتند نیز ایشان را فردی علاقه مند و استادی ارزنده می یافتند. در این سال های اخیری که ایشان در روزهای آخر هفته به قم برای تدریس می رفتند فضلای جوان با معلومات که در درس ایشان حضور می یافتند نیز همین برداشت را داشتند. به هر حال اطلاعات بیشتر را باید از خود آنها بپرسید.
در رابطه با دوستان مرحوم آقای مطهری، دوستی بی تکلف و فعال و خوش فکر و خوش مجلس و پرمعلومات بود و من خودم همواره دوست می داشتم که همیشه فرصت بیشتری می داشتیم تا با هم باشیم و این برداشت را من در بسیاری از دوستان مشترکمان درباره ایشان یافتم.

مرحوم آقای مطهری از همان زمان که وارد قم شده بودند به مسایل مبارزاتی سیاسی مردم علاقه نشان می داد و طلبه فاضلی بود که خود را از سیاست برکنار نمی دید و نمی گرفت. در آن زمان فدائیان اسلام در قم فعالیت ها و تلاش هایی داشتند. بنابراین جوّ حوزه با فعالیت های سیاسی و حتی فعالیت های حادّ چهره های روحانی آشنا بود و این مسایل مطرح بود. مرحوم آقای مطهری، هم در رابطه با فعالیت های سیاسی و هم در رابطه با فعالیت های مترقی فرهنگی و فکری اسلامی قرار داشت و در این زمینه ها هم علاقه مند بودند.
ولی فعالیت جدی و مؤثری که من از آن اطلاع داشته باشم مربوط به سال 1341 به بعد بود که مبارزات به رهبری امام خمینی در مسیر تازه ای در جهت خالص تر اسلامی وضع تازه ای به خود گرفت و در سال 1342 که من در زیر فشار ساواک ناچار شدم قم را ترک کنم و به تهران آمدم و در آن گروه روحانیونی که از طرف امام برای کار با هیئت های موتلفه اسلامی تعیین شدند مرحوم آقای مطهری هم شرکت داشتند. به هر حال از آن موقع به بعد در مبارزات شرکت داشتند تا مرحله اخیر که روحانیت مبارز در تهران تأسیس شد ایشان عضو برجسته و مؤثر تشکیلات مرکزی روحانیت مبارز بودند.

مرحوم آقای مطهری همان طور که گفتم دوستی بی تکلف و در دوستی و ادامه دوستی دیرپای، در رفتار اجتماعی نیز ساده و بی تکلف، در اهتمام به عبادات اسلامی دارای اهتمامی قوی، مردم دوست و انسان دوست و به هر حال از ملکات ارزنده متعددی پربهره بود. دارای پشتکار فراوان، جدّ و پشتکاردار، خوش قریحه و خوش نفس بود.

مرحوم مطهری دارای فکری قوی و تحلیل گر و قدرت جمع آوری و جمع بندی بود و این را در آثار و کتاب های ایشان به خوبی می توانیم بیینم. در فقه و اصول در حدّ اجتهاد و صاحب نظر و در فلسفه دوره اسلامی بسیار پرمطالعه و پربهره بود. در فلسفه مقایسه ای و تطبیقی با مکاتب فلسفی غرب در چند قرن اخیر دارای مطالعات گسترده در حدود منابع ترجمه شده به فارسی و عربی بود. در تفسیر و تاریخ و حدیث دارای مطالعات خوب و ارزنده بود و این کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ایشان نشان دهنده این بخش از مطالعات ایشان است.

از نظر خط فکری در زمینه ایدئولوی، ایشان سخت با خطوط التقاطی و انحرافی مخالفت داشتند و در برابر آنها حساسیت داشتند به طوری که با احزاب و گروه هایی که تفکر التقاطی داشتند سخت درگیر می شدند. از نظر خط سیاسی و مبارزاتی تا آن جا که من اطلاع دارم ایشان در همان خط امام گام برمی داشتند و به هر حال اگر هم در مواردی خود ایشان در تصمیم گیری نسبت به مسائل حساس از همان آغاز نقطه نظرهای روشنی همچون نقطه نظرهای روشن و صریح امام از خودشان نشان نمی دادند، در عمل می دیدیم که هر وقت از امام نقطه نظری روشن و صریح می رسید مرحوم آقای مطهری در جلسات بحث ها در تحقق بخشیدن به این نقطه نظرها کوشا بودند.

وقتی دو نفر با هم در طول بیش از 30 سال آشنایی و معاشرت دارند آن قدر خاطره ها زیاد است که نمی شود روی یکی از آنها انگشت گذاشت.

می توانم بگویم یکی از خاطراتی که به یادم مانده، دیدار مفصلی بود که با ایشان و براداران دیگر در مکه معظمه داشتیم. در آن سال من از هامبورگ به حج مشرف شده بودم، مرحوم آقای مطهری و عده ای از دوستان هم از تهران با کاروان "حسینیه ارشاد" آمده بودند و در آن سال چند سالی بود که ایشان را ندیده بودم، پس از چند سال دوری دیدن این دوست دیرین و انس با ایشان برایم بسیار جالب و مطلوب بود. در آن دیدار از خیلی مسائل سخن می رفت، از کوشش هایی که در آن جا می شد به سود رشد اسلام و انقلاب اسلامی بکنیم، از تلاش هایی که ایشان و دوستان در تهران با پایه گذاری "حسینیه ارشاد" و کارهای مشابه آن می کردند و از آینده ای که در آن، این کارهای موضعی گوناگون همچون جویبارهای کوچک به هم بپیوندند و سیلی خروشان و بنیان کن به وجود بیاورند که ریم شاهی را برکند و نظام اسلامی را به جای آن بنشاند.



ارسال توسط الف.افسری
بازدید : مرتبه
تاریخ : سه شنبه 89/9/23

واکنش ادیان و علملی دین های مختلف در برابر شبیه سازی بسیار شدید بود آنان این اقدام را دخالت در تقدیر و تعدی به حوزه الهی دانسته اند فرای تبلیغات اخلاقی و قانونی ( کلو نینک ) دیدگاه دانشمندان اسلامی در این باره قابل توجه است متن زیر جواب استاد مطهری است به نگرانی هایی درباره منشاء خلقت انسان این پاسخ بر گرفته از جلسات بحث و انتقاد پیرامون مساله معاد در انجمن اسلامی پزشکان بوده که تاریخ آن به سال 1350 باز می گردد یعنی 34 سال پیش:

« شمانگرانی تان از این است که نکند روزی یک موجود زنده و بالخصوص انسان را بسازند من نمی فهمم این نگرانی چه نگرانی است ؟
اگر انسانها انسان را ساختند یا گیاه را ساختند آنوقت مگر انسانها گیاه را خلق کرده اند ؟ این عالم قانونی دارد که از آن تخلف نمی کند ، یعنی اگر آن مجموعه شرایط مادی برای پیدایش یک گیاه به وجود آید اگر مجموع شرایط برای اینکه یک کودک متولد شود به وجود آید ( به هر وسیله به وجود آید می خواهد انسان آنرا به وجود بیاورد یا عوامل طبیعی ) محال است که او بوجود نیاید . هر چه در این جهان پیدا شود ( می خواست به دست انسان پیدا شود و یا به دست دیگری ) خارج از قانون خلقت نیست مگر الآن انسانها انسان نمی سازند . همین الآن هم انسانها انسان می سازند الآن هم موت و حیات به دست انسانهاست یعنی یک زن وشوهر بخواهند یک بچه به وجود بیاید ، به وجود می آید و اگر نخواهند بوجود بیاید بوجود نمی آید پس بگوئیم اینها در کار خدا دخالت کرده اند ؟ اگر انسانها انسانی را بسازند از همان قانون موجود خلقت استفاده می کنند بنابراین مسئله روح هیچ وقت با این حرفها باطل نمی شود که مثلاً اگر روزی بشر قادر شد انسان بسازد و فرض کنیم واقعاً از نطفه هم نسازد سلولی مثل سلول مرد را از ماده دیگری بسازد و در خارج رحم پرورش دهند و یک انسان تمام بسازند ( در این صورت روح باطل است خیر ) به این مسئله ربطی ندارد اگر روزی هم هزار تا انسان بوجود آید به مسئله روح هیچ ربطی ندارد.»




ارسال توسط الف.افسری

 

 - آزمون طرح سیر مطالعاتی کتب استاد شهید مطهری(ره) روز

 5شنبه 11/09/1389 ساعت 14 برگزار میگردد.

- به 2 نفر از برادران و2 نفر از خواهران که نمره بالایی در آزمون کسب نمایند جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.

- از پذیرفته شدگان و فعالین طرح سیر مطالعاتی در مراسم اختتامیه تشکر و قدردانی به عمل خواهد آمد.

- مراسم اختتامیه روز 1 شنبه 14/09/1389 برگزار میشود.

با تشکر از تمامی کسانیکه ما را تا پایان این طرح یاری کردند.

بسیج مجتمع قائم مقام فراهانی

 




ارسال توسط الف.افسری
<      1   2      
آرشیو مطالب
امکانات جانبی

بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 59575