علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند.
علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن.
علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی.
علم ابزار می سازد و ایمان مقصد.
علم سرعت می دهد و ایمان جهت...
علم توانستن است و ایمان خوب خواستن.
علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد.
علم انقلاب بیرون است و ایمان انقلاب درون.
علم جهان را جهان آدمی و می کند و ایمان روان را روان آدمیّت می سازد.
علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد.
علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز.
علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح.
علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس.
علم امنیّت بیرونی می دهد و ایمان امنیّت درونی.
علم در مقابل هجوم بیماری ها ، سیل ها ، زلزله ها و توفان ها ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها ، تنهایی ها ، احساس بی پنایی ها و پوچ انگاری ها.
علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش.
از کتاب : انسان و ایمان
شهید مطهری علاوه بر تلاش برای تبیین و تحلیل اندیشه های اصیل اسلامی، بخش عمده ای از تلاش های خود را به آسیب شناسی اندیشه های موجود اختصاص داده بود تا در آن راستا، مانع انحراف اندیشه ی سیاسی اسلام از مسیر اصلی آن شود.
شهید مطهری در زمینه روش شناسی یک مشرب منعطف را دنبال کرده است. نه خود را به قیاس محدود می کند و نه این که اسیر استقرا و اسلوب تجربی می شود. او معتقد است انسان باید جایگاهش را بشناسد و بداند در کجا از اسلوب تجربی استفاده کند و کجا به قیاس بپردازد. این شیوه ی غیر تعصب آمیز روش شناختی، بنیادی بر اندیشه های شهید مطهری می گذارد که سیر تفکرات فلسفی تا اندیشه های سیاسی ایشان را به گونه ای دل نشین قابل فهم و پذیرش می کند.
شهید در ارتباط عقل و دین نیز تلاش می کند تا عقل را در راه تحلیل مسایل دینی به کار گیرد و علاوه بر تکیه بر عقل روشن اندیش، ضعف های عصر روشنگری غرب در نگاه تک بعدی به عقل را با توسل به اصول و احکام دینی برطرف سازد (1).
مراحل بالاتر در نگاه روشی و تحلیل فلسفی – سیاسی شهید مطهری با کشف ریشه های تاریخی مسایل فلسفی آغاز می شود. سپس مباحث مطرح نزد فلاسفه مورد بررسی قرار می گیرد و آن گاه در قالب مطالعه ی تطبیقی، موضوعات با توجه به نظرات فلسفی و سیاسی اندیشه مندان غیر مسلمان و عمدتاً با توجه ویژه به سیر اندیشه در غرب مورد بحث قرار می گیرد.
شهید مطهری در مباحث خود به نوعی آسیب شناسی و موردیابی مسایل سیاسی و دیگر مسایل مبتلا به جوامع اسلامی و جامعه ی ایران پرداخته و مطالعه ی موردی خود را بر روی موضوعات و مسایل مزبور سامان می دهد (2).
بنیادهای فلسفی
در رابطه ی فرد و جامعه، شهید مطهری معتقد است که « جامعه » بسان یک موجود زنده است که از حیات واقعی برخوردار می باشد. به اعتقاد ایشان « قرآن برای جوامع، سرنوشت مشترک، نامه ی عمل مشترک، فهم و شعور، طاعت و عصیان معنی ندارد و قرآن همان طور که برای فرد حیات و موت قائل است واقعاً برای جامعه نیز حیاتی، موتی و روحی قائل است (3)»
این نگاه شهید مطهری به جامعه برخلاف نگاه های ابزار گرایانه ی اندیشه ی غرب بعد از عصر روشن اندیشی به آن می باشد. در جامعه ی مکانیکی غرب، فرد اصل است و جامعه مصنوع او. اما در اندیشه ی شهید مطهری، فردیک موجود اجتماعی است که باید در اجتماع زندگی کند وگرنه منقرض خواهد شد. در واقع جامعه محل تحقق شخصیت فرد است. به همان نسبت جامعه نیز از افراد آن شخصیت می گیرد. چنین نگاهی نیز فارغ از تعصبات دو مکتب فردگرایی و جامعه گرایی (ایندیویدوالیسم و سوسیالیسم) شکل می گیرد و با نگاهی ویژه به نظریه ی فطرت در اسلام تقویت شده است (4).
در کل در نظریه ی تکامل اجتماعی انسان، شهید مطهری فطرت انسانی را اصل گرفته و معتقد است در قالب روابط مبتنی بر اخلاق فردی و اجتماعی، ایمان به هدف خلقت و بعثت انبیا، انسان می تواند مراحل تکامل را در جامعه ی اسلامی طی نماید. این نگرش هر گونه یاس و بدبینی نسبت به سرشت بشر و آینده ی بشریت را رد کرده و بانقد دگماتیسم موجود در مکاتب مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم و علم گرایی منبعث از اندیشه های لیبرالی و روشن اندیشی همراه است (5).
نقد چهار جریان عمده
بخش عمده ای از اندیشه های فلسفی، اجتماعی و سیاسی شهید مطهری را می توان از نقد ایشان بر چهار جریان و مکتب عمده ی فکری – سیاسی سمت یابی کرد : مارکسیسم، ناسیونالیسم، تحجرگرایی و التقاط. این مباحث را به طور خلاصه مطرح می کنیم؛
شهید مطهری در عصری می زیست که عرصه ی فکری – سیاسی ایران و کشورهای اسلامی دیگر مورد هجوم مکاتب و ایدئولوژی های انحرافی و عمدتاً الحادی قرار گرفته بود. این امر حساسیت ویژه ای به مباحث انتقادی اندیشه مندان مسلمان در مقابل تفکرات عمدتاً وارداتی موجود می بخشید. این تفکر شهید با همان شیوه ی نظام مند فکری خود مکاتب و تفکرات فوق الذکر را به مقابله ی علمی – اندیشه ای طلبید.
الف) نقد مارکسیسم
ایدئولوژی مارکسیسم، بخش عمده ای از حیات بشر – در قرن بیستم را به خود معطوف ساخت. این مکتب از لحاظ فکری ریشه در اندیشه های کارل مارکس آلمانی (1883/م – 1818م) دارد اما از لحاظ سیاسی بیش تر پس از انقلاب کمونیستی روسیه (1917م) مطرح گردید.
در غرب، مارکسیسم را تحت عنوان یک ایدئولوژی انقلابی می شناختند و در اثر تلاش مارکسیست ها، بخش هایی از جهان اسلام نیز تحت تاثیر این ایدئولوژی قرار گرفته بود و شماری از جوانان انقلابی بدون آشنایی بنیادی با خاطرات واقعی این اندیشه و مکتب الحادی در دام آن افتادند به گونه ای که جنبش های انقلابی و ضد رژیم شاه در ایران نیز از این ضعف مصون نبودند.
مارکسیسم نوید جامعه ای بی طبقه را می دهد اما بنیادش بر ماده ی (ماتریالیسم) است. بر اساس این بنیان اندیشه ای، همه چیز ماده است و آن چه در جامعه های انسانی می بینیم اعم از دین، حکومت، نهادها و ساختارها روبنایی بر همان زیربنا یعنی روابط مادی – اقتصادی است.
بر این اساس مارکسیسم هنگام مواجهه با جهان لیبرال، ایده ی مقابله با سرمایه و سرمایه داری را مطرح کرد و اما در مقابل اغلب جوامع جهان سوم و به ویژه جوامع دینی از در مقابله با دین و تکیه بر نگرش دین زدایانه به جامعه و سیاست وارد گردید.
در ایران و جهان اسلام اقداماتی برای به انزوا کشاندن فرهنگ اسلامی در پیش گرفته شد و تلاش گردید این اقدام از طریق تحریف آیات قرآن و اصول اسلامی و حتی تحریف افکار شخصیت های اسلامی صورت گیرد. شهید مطهری در مقابل این انحراف موضع گرفت :
« ماتریالیست های ایران اخیراً به تشبثات مضحکی دست زده اند. این تشبثات بیش از پیش فقر و ضعف این فلسفه را می رساند ». شهید مطهری، تحریف شخصیت ها، تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ را نیرنگ تازه ی مارکسیست ها می خواند و معتقد است : « این نیرنگ تازه ای نیست، طرحی است که کارل مارکس برای ریشه کن کردن دین از اذهان توده های معتقد در صد سال پیش داده است … مطالعه ی نوشته های به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال احیر منتشر شده و می شود، جای تردید باقی نمی گذارد که توطئه ی عظیمی در کار است … و برای این منظور جامه ی منطق را از تن کنده و به سلاح تبلیغ مجهز شده است (6). »
ب) نقد ملی گرایی
پس از جنگ جهانی دوم این نگرش در میان شماری از انقلابیون و فعالان جنبش های استقلال طلبی جهان سوم و جهان اسلام به وجود آمد که تنها با تکیه بر « ناسیونالیسم » (ملی گرایی) می توان مستقل شد و مستقل ماند.
ناسیونالیسم در ایران همزمان با هجوم اندیشه ها و مکاتب غربی، مطرح گردید و با برخی اصول اساسی اسلام ناهمخوان بود. بر مبنای این ایدئولوژی، ایرانی ها دارای یک احساس مشترک و وجدان و شعوری مجزا هستند که یک واحد سیاسی تحت نام ایران با ملت ایران را می سازد.
این نگرش در درجه اول مرزهای دارالاسلام را می شکند. به گونه ای که حتی ممکن است به جنگ های درون جوامع اسلامی منتهی گردد. موضوعی که متاسفانه کماکان جهان اسلام را آزار داده و مانع شکل گیری یک تفکر وحدت بخش میان آنها شده است.
این ایدئولوژی برای ایران بسیار خطرناک است چرا که ممکن است به تقسیمات درون ملی و درون کشوری نیز بینجامد. ایران جامعه ای متنوع و متشکل از گروه های قومی، زبانی و فرهنگ های مختلف است و اغلب کسانی که در تلاشند تا به این مملکت آسیب بزنند، شکاف های فرهنگی، قومی و زبانی را مطرح می کنند.
استاد مطهری به دنبال اثبات منطقی این استدلال بود که ایرانیان به اجبار و زور شمشیر مسلمان نشدند بلکه از یک سو به خاطر نفرت از نظام سیاسی- مذهبی طبقاتی ساسانیان و از سوی دیگر شعارها و آرمان های عدالت خواهانه ی اسلامی به اسلام گرویدند ». وی در خدمات متقابل اسلام و ایران معتقد است حتی اگر فرضاً که ایرانیان به زور مسلمان شدند، اما سهم فراوان ایرانیان را در باروری فرهنگ و تمدن اسلامی نمی توان نادیده گرفت. بنابراین شهید مطهری ضمن نقد ناسیونالیسم، نقش عمده ای در تبیین روابط و خدمات متقابل اسلام و ایران داشته است که از مهم ترین خدمات این متفکر شهید به جامعه ی اسلامی ایران به شمار می رود (7)
پ) مقابله با تحجر
شهید مطهری « اخباریون » یا طرفداران « اخباری گری » را بانیان تحجر در اندیشه و تحولات سیاسی اسلام می دانند و معتقدند اینان هنوز جوامع اسلامی را آزار می دهند و آفتی برای دین اسلام و مردم مسلمان هستند. هم چنین معتقدند : « اخباریین مظهر کامل جمهورند و به نظر می رسد که فکر اخباری گری در مشرق زمین، ناشی از فکر مادی گری در مغرب زمین بوده است، چون مقارن با پیدایش اخباری گری، در مغرب زمین عده ای پیدا شدند که فلسفه ی حس را ابداع کردند (8) ».
اخباری گری به صورت بسیار حق به جانب و عوام فربیانه اش، نوعی تحجر خطرناک را در جهان اسلام ایجاد کرده و مشکلات ناشی از این تفکر هم چنان ادامه دارد. شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان بخش عمده ای از تلاش های خویش را صرفاً مقابله ی منطقی با این نگرش زیان بار کرده است.
شهید مطهری نقد اخباری گری را در کنار نقد علم گرایی محض (سیانتیسم) به کار می گیرد و معتقد است هر دوی مکاتب و تفکرات فوق الذکر نه در ساختن انسانی توانا و قدرت مند، موفق خواهد بود و نه می توانند انسانی با فضیلت به جامعه تحویل دهند بلکه حاصل کار آنها چیزی جز انسان « تک ساحتی » (تک بعدی) نیست که جوامع اسلامی را تهدید می کند (9).
ت) انحراف التقاط
زمانی که زمینه های اسلامی و فرهنگی جامعه ی ایرانی خود به خود، اندیشه ها و مکاتب منحرف و وارداتی را پس زد، عده ای به این فکر افتادند که بخش هایی از مکاتب وارداتی را با بخش هایی از زمینه های فکری و فرهنگی کشورهای اسلامی و کشور ایران (به ویژه) ادغام نمایند تا آن مرام و مسلک بتواند زمینه های حضور در این جوامع را پیدا کند. از این رویه با عنوان « التقاط » یاد شده است. شهید مطهری در وصف این نگرش می گوید : « اگر کسانی پیدا شدند که نیمی از مکتب توحید را گرفتند و بقیه را از مکتب شرک به هم آمیخته، نتیجه ی آن، یک مکتب التقاطی خواهد بود (10) »
این توصیف پاسخی قطعی و جدی به تفکرات التقاطی است. در واقع خطر چنین تفکراتی که به طور عمده با پوشش اسلامی در صدد ایجاد منفذ و پایگاه برای اندیشه های منسوخ شده یا پس زده شده در جامعه ی ایران بودند، به مراتب از خطرات همان مکاتب اصلی بیش تر بوده و هست. این نگرش در آستانه ی انقلاب و حتی چند سال ابتدای آن در میان مجامع و محیط های دانش جویی ایران رخنه کرده بود.
شهید مطهری التقاط را « توطئه ی عظیم » می داند که به ویژه از ناحیه ی ایدئولوژی ماتریالیستی دنبال می شود. ایشان معتقدند که ماتریالیسم از درهای مختلف وارد شده و اکنون راه خطرناک تری را در پیش گرفته است. به اعتقاد شهید مطهری یکی از نمودهای این نگرش خطرناک در شعار التقاطی، به نام خدا به نام خلق قهرمان، وجود دارد؛ موضوعی که نوعی شرک را تداعی می کند.
نتیجه
به طور خلاصه می توان گفت که شهید مطهری علاوه بر تلاش برای تبیین و تحلیل اندیشه های اصیل اسلامی، بخش عمده ای از تلاش های خود زا به آسیب شناسی اندیشه های موجود اختصاص داده بود تا در آن راستا، مانع انحراف اندیشه ی سیاسی اسلام از مسیر اصلی آن شود. بدون شک هر چه جامعه و محیط فکری جهان اسلام و ایران با آفات و تهاجم بیش تر مواجه شود، رجوع بیش تر به آثار و افکار شهید مطهری الزامی تر است؛ آثار و افکاری که امروزه حتی بیش از گذشته واقعیات موجود در جوامع اسلامی و نگرش دیگر جوامع و مکاتب به آن را روشن می سازد.
چکیده: فعالیتهای دکتر شریعتی و استاد مطهری در دانشگاهها در سالهای قبل از انقلاب نقش بسزایی در ترویج اندیشه های اسلام انقلابی و مقابله با ترویج افکار الحادی و التقاطی داشت. این فعالیتها موجب پیوند دانشگاه با روحانیت انقلابی شد و در پذیرش رهبری حضرت امام خمینی(ره)، با ویژگی هایی که در شخصیت و افکار ایشان وجود داشت، از سوی دانشجویان انقلابی به منصه ی ظهور رسید
دانشگاه به سبک امروزی در قرن ?? ه. ش با تأسیس دارالفنون در کشور رایج شد و در سال ???? ه. ش نهادهای دانشکده و دانشگاه با تاسیس دانشگاه تهران شکل گرفت. به فاصله ی هشت سال از تاسیس دانشگاه به شیوه ی جدید در ایران، انجمنهای اسلامی در دانشگاهها شکل گرفت،که منشأ آنها یک گروه آموزشی به نام «کانون اسلام» بود.
این گروه در سال ???? ه. ش بوسیله آیت الله طالقانی در تهران بنیان نهاده شده بود. آیت الله طالقانی این مرکز را به منظور نشر معارف و علوم قرآنی بنیان نهاد، تا در جهت پیوند حوزه و دانشگاه تلاشهای گسترده ای را بعمل آورد. رابطه تنگاتنگ روحانیت و دانشگاه، از سال ?? به دنبال اعلامیه ی معروف امام(ره) و قیام ?? خرداد شکل تازه ای یافت و در یک پروسه ی تکوینی به زعامت و پیشوایی سیاسی امام (ره) (علاوه بر زعامت دینی) در بین توده مردم و دانشجویان انجامید. علاوه بر ارتباط عمیق دانشجویان با امام(ره) افراد دیگری همچون مرحوم دکتر شریعتی و شهید مطهری نیز در ارتباط بین مذهبیون با تحصیلکردگان دانشگاه ها در قبل از انقلاب نقش به سزایی برعهده داشته اند.
در این نوشتار علاوه بر آشنایی با زندگی سه شخصیت بزرگ در انقلاب اسلامی (شریعتی، مطهری و امام خمینی(ره) ، به گوشه هایی از تفکرات و نحوه تعامل آنان با دانشجویان در قبل از انقلاب پرداخته میشود. همچنین یادآور میشود که در این مقاله ترتیب ارائه مطالب بر اساس تقدم وفات این بزرگان صورت پذیرفته است.
استاد شهید مرتضی مطهری
مرتضی مطهری در سیزده بهمن ????در روستای فریمان مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان گشود. وی پس از تحصیل مقدمات علوم اسلامی در مشهد در سال ???? عازم حوزه علمیه قم شد. در اوایل مهاجرت به قم، در دغدغهای روحی به سر میبرد و اندیشه های مربوط به خداشناسی او را سخت به خود مشغول می داشت. وی تا سالهای ? ـ ???? به آموختن علوم ادبیات، منطق، سطوح متوسط و عالی فقه و اصول اشتغال داشت، و سپس به تحصیلات اساسی و تحقیق و تحصیل رسمی علوم عقلی پرداخت. سال ???? در مسیر زندگی شهید مطهری نقطه عطفی به شمار میآید، از این سال ذهن کنجکاو او به طور جدی به طرف مسائل اساسی معطوف شد، و به مسائل مهمی مانند علل عقب ماندگی مسلمین، اشکالات در حوزه علمیه و سازمان روحانیت، دوری از عمق معرفت اسلامی و صدها مشکل دیگر اندیشید. وی در سال ???? به تهران مهاجرت کرد و اولین اثر مهم خود یعنی، مقدمه و پاورقی به جلد اول «اصول فلسفه و روشن رئالیسم» علامه طباطبایی(ره) را نگاشت. شهید مطهری در سال ???? تدریس خود در دانشکده الهیات دانشگاه تهران شروع کرد، و به مدت ?? سال به تدریس و تحقیق در آنجا ادامه داد.
از اوایل سال ???? فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و خدمات فرهنگی و اسلامی وی ابعاد گسترده تری گرفت. مقالات،سخنرانیها و کتابهای شهید مطهری در این زمان نقش با اهمیتی در بیداری مردم ایران علیه جنایات رژیم پهلوی داشت. در این سالها همکاری شهید مطهری با هیئتهای مؤتلفه، در عمل، ایشان را وارد مبارزات پنهانی علیه رژیم نمود.
در سال ???? شهید مطهری هدایت حسینیه ارشاد را پذیرفت جایی که روشنفکران دانشگاهی در آن تجمع نموده بودند. وی طی رهبری خود در حسینیه ارشاد سعی نمود که افکار و اندیشه ها را متوجه اسلام راستین سازد و بدعتها و خرافه های وارداتی استعمارگران را از مغزها بزداید و در ابعاد گوناگون ایدئولوژی اسلامی را نمایان سازد. اوایل دهه پنجاه، سالهای مبارزه شهید مطهری علیه التقاط بود، ایشان به خطری که متوجه روشفنکران، فضلا و محققین بود توجه نموده و به شدت با اشتباهات و انحرافات غربگرایان و به خصوص مجاهدین به مقابله برخاستند.
قبل از پیروزی انقلاب، شهید مطهری در سفری به پاریس از طرف امام(ره) مسؤل تشکیل شورای انقلاب گردیدند،در بازگشت به ایران، ایشان به همراه شش تن دیگر از یاران امام(ره) این شورا را تشکیل دادند. پس از پیروزی انقلاب،ایشان مهمترین و مورد اعتمادترین مشاور امام(ره) بودند. از جمله آثار شهید مطهری می توان به نهضتهای اسلامی درصد سال اخیر، نظام حقوق زن در اسلام، علل گرایش به مادیگر، انسان و سرنوشت، عدل الهی، خدمات متقابل اسلام و ایران، جهانبینی توحیدی، انسان و ایمان و اشاره کرد.
استاد مطهری یکی از متفکرین دینی بود که معقتد بود اسلام مکتبی توانا است، که میتواند مسلمانان را از این وضع انحطاطی نجات دهد، به شرط آنکه به تعالیم اولیه اسلام برگردیم و دوباره آنها را احیا کنیم. وی با ذکر این نکته که همین مکتب بوده است که توانسته در زمانی که غرب در دوران تاریک خود به سر می برد دوران طلایی را خلق کند، اذعان میکند که اگر این دین، امروز کارایی خود را از دست داده است به این دلیل است که از تعالیم اصلی آن، جامعه به نحو احسن اجرا نمی شود، و به آن پیرایه هایی بسته شده است، شهید مطهری تفسیر تازهای از حکومت اسلامی، دموکراسی و رهبری متعهد ارائه داد، و در همه ی آنها خواهان استقلال و جدایی از افکار غرب بود. وی از غرب انتقاد می کرد و به خاطر خصوصیت استعماری و جنبه های مادی و مصرفی تمدن غرب، آن را یکی از موانع اصلی رشد و توسعه ی کشور می دانست. شهید مطهری بعنوان یک اندیشمند احیاءتفکر دینی، خواستار آن بود که دین و مذهب دوباره به صحنه ی اجتماع بازگردانده شود، و علاوه بر اینکه خواستار شناختن غرب و اتخاذ ویژگیهای مثبت آن بود،اصل را بر باز سازی فکر دینی قرار داده و سعی نمود از اسلام یک ایدئولوژی بسازد تا راهگشای مسائل و مشکلات جامعه ی امروز مسلمین باشد. وی دین و سیاست را از یکدیگر جدا نمی دانست و خواهان آن بود که قوانین اسلام راهنمای عمل سیاسی جامعه باشد.
شهید مطهری به دلیل حضور در دانشگاه و مدارس علوم دینی، پلی بود میان دو قشری که سالها از هم جدا نگه داشته شده بودند. طلبه و دانشجو که طبیعی ترین وسایل همکاری و هم فکری را در اختیار دارند، از همدیگر دور بودند. آنان در وجود شهید مطهری نقطه ارتباط و اتصال خود را دیدند و به هم نزدیک شدند، قشر دانشگاهی نیز در وجود وی، اسلام شناسی متعهد و قابل اعتماد را یافت. تلاش وی در این بود که مدارس جدید و قدیم را به هم وصل کند.
تلاش فکری شهید مطهری برای مقابله با انحرافات دینی و خلع سلاح گروههای مارکسیستی و التقاطی، همچنین جذب جوانان به اسلام، نقش بسزایی داشت. احیای تفکر دینی توسط شهید مطهری و گرایش جوانان بویژه دانشجویان به اسلام، زمینه های مناسبی برای پیوند حوزه و دانشگاه بوجود آورد. این امر در پذیرش رهبری امام(ره) از طرف دانشجویان انقلابی به منصه ظهور رسید.
امام خمینی(ره)
سید روح الله موسوی خمینی در روز ?? شهریور ???? ه. ش در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی، در خانوادهای روحانی تبار دیده به جهان گشود. پدر ایشان آیت الله سید مصطفی موسوی بود، و در حالیکه پنج ماه از تولد سید روح الله میگذشت، در بین راه خمین ـ اراک مورد سوء قصد مزدوران و عمال حکومت وقت قرار گرفته و به شهادت رسید. تا سن ?? سالگی فرصتی برای روح الله بود که به فراگیری قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینی از جمله ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول در نزد معلمین و علمای منطقه بپردازد.
تبار روحانی، شهادت پدر و فضای روحانی خانواده انگیزههای قوی در رویکرد سید روح الله ?? ساله به مسلک روحانیت بود. سید روح الله در سال ???? ه. ش برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان رهسپار شد، اما آوازه بلند حوزه علمیه اراک که در آن زمان تحت زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رونقی یافته بود، ایشان را به اراک جذب کرد، و اندکی پس از هجرت آیت الله حائری به قم، وی نیز عازم دیار قم شد. روح حساس و جستجوگر سیدجوان باعث شد تا علاوه بر ادبیات عرب ودروس فقه و اصول به رشته های دیگر علمی از جمله ریاضیات، هیئت و فلسفه بپردازد.
در دوره ی پهلوی اول دو حادثه در شکل گیری شخصیت امام(ره) موثر بود، اول هجرت علمای اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی به قم در سال ???? ه. ش در اعتراض به برنامه های ضد مذهبی رضاشاه؛ دوم، ماجرای درگیری و رویارویی آیت الله بافقی با رضا شاه که یکسال پس از تحصن اتفاق افتاد. این دو حادثه به علاوه تأثیرات روحانی نامدار آیت الله سید حسن مدرس بر روح حساس و پرشور امام(ره)، فرصت مناسبی برای امام(ره) بود تا در شناخت جایگاه و اهمیت روحانیت و همچنین قدرت آن در تأثیرگذاری بر جامعه و دولت به نتایج مهمی برسد.
در مقطعی دیگر؛ در سال ?? به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و موضع گیری روحانیت و در راس آن امام تهدید شدید اللحن ایشان و حمایت اقشار مختلف، در کمتر از دو ماه، لایحه مزبور رسماً لغو گردد. این پیروزی برای امام(ره) فرصتی جدید بود تا وجه ی اجتماعی و سیاسی حوزه را تقویت نماید. به دنبال اعلام انقلاب سفید، امام(ره) در بیانیه ای که به مناسبت تحریم نوروز سال ?? و محکومیت همسویی شاه با اهداف اسرائیل و آمریکا صادر کردند، اعلام نمودند: من چاره را در این می بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غم خوار ملت ایران باشد بیاید. امام(ره) با احساس مسؤلیت بسیار بالایی که نسبت به دیگر مراجع در جریان نهضت انجمنهای ایالتی و ولایتی و بعد در واکنش نسبت به انقلاب سفید و سرانجام لایحه کاپیتولاسیون نشان داد، ویژگیهای شخصی، مثل گستاخی انقلابی و اراده آهنین خود را به نمایش گذاشت. حمله رژیم به مدرسه فیضیه و مدرسه دینی طالبیه تبریز و پس از آن صدور اعلامیه معروف امام(ره) تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منجر به دستگیری ایشان و در نتیجه قیام ?? خرداد ???? گردید. زعامت و پیشوایی سیاسی امام(ره) نیز از سالهای??و ?? آغاز و در یک پروسه تکوینی شکل گرفت و توجه توده مردم و دانشجویان به ایشان جلب شد. امام در دوران تبعید امام(ره) به بازنگری تجربیات بدست آمده و مهمتر از آن تدوین تئوری حکومت اسلامی یا ولایت فقیه پرداخت ، اصلی که اساسی ترین محور اندیشه سیاسی ـ مذهبی امام(ره) به شمار می رود. این دوره که در ایران، مصادف با رشد روشنفکری مذهبی نیز بود، فرصت مناسبی برای ابلاغ اندیشه های اجتماعی امام(ره) به نسل جوان بود. از مهمترین کوششهای به عمل آمده در این دوره، بسط نظریات حکومت اسلامی در قالب کتاب مشهور ایشان یعنی «ولایت فقیه» بود که در تیراژ وسیعی در خارج و سپس داخل کشور منتشر گردید.
تاکید اساسی امام(ره) به فعالیت فرهنگی و تغذیه فکری نسل جوان اگر چه به مذاق بعضی از هواداران برخوردهای خشونت آمیز خوش نمی آمد، اما وقایع سالهای بعد نشان داد که امام(ره) به خوبی از خلاء جریانات فکری در مواجهه با اندیشه های مکاتب دیگر بخوبی آگاه بوده است. دانشجویان نیز در چهره امام(ره)یک رهبری دینی و در عین حال انقلابی و نوگرایی را می دیدند که می تواند ضمن اینکه به الزامات توسعه و پیشرفت ایران و حل مسائلی مانند استبداد، استعمار و نوسازی جامعه پاسخ بدهد، در عین حال تمام این راه حلها را در یک چارچوب دینی و اسلامی عرضه میکرد. به این معنی که دانشجویان به سطحی رسیده بودند که هم خواهان دین و توسعه بودند، و هم میخواستند هویت ملی و اسلامی خود را حفظ نمایند، و از تاریخ، سنتها و مبانی اعتقادی خود جدا نشده و در عین حال بتوانند برپایه این دین، دنیایی نو بسازند.
همچنین دانشجویان به دلیل نوع کار، موقعیت سنی و شرایط محیطی، فراهم بودن شرایط نقد جامعه در دانشگاه روحیه پرشور، حسّ مسولیت بالا، دسترسی به اطلاعات و آگاهیها، افزایش ارتباطات، میل به ارتقا معرفت، تحلیلهای بالاتر از سطح عامه، حساس بودن نسبت به درد و رنج توده مردم و ستم نسبت به جامعه و به بن بست رسیدن سایر گفتمانهای رایج مانند گفتمان ناسیونالیستی و گفتمان سوسیالیسی، اولین مخاطبان گفتمان نواندیشی و نوگرایی امام(ره) بودند.
از سویی نیز اقبال امام(ره)در میان دانشجویان مبتنی بر مجموعه ویژگیهایی بود که در شخص امام(ره) متجلی شده بود، هر چند امکان داشت که اشخاص و یا گروههایی برخی از ویژگیهای امام(ره) را داشته باشند، اما تبلور این ویژگیها در آنها تک بعدی بود، گفتمان سیاسی امام(ره)که باعث گرایش دانشجویان به ایشان گردید از ویژگیهایی همچون نوگرایی دینی، شعارهای عدالتخواهانه و شخصیت فرهمند برخوردار بود. در کنار این ویژگیها عوامل دیگری همچون بی اقبالی گفتمان مارکسیستی، ناکار آمدی مشی چریکی، خلاء رهبری جنبش انقلابی و احساس هویتی که در گفتمان سیاسی امام(ره) مشهود بود، از دیگر علل گرایش دانشجویان نسبت به گفتمان سیاسی امام(ره) بود.
دانشجویان پس از پذیرش رهبری امام(ره)، با مردم پیوند عمیقتری یافتند. آنها به تجربه دریافته بودند که یک حرکت سیاسی اگر مردمی نشود به بن بست خواهد رسید، و از به وجود آمدن یک جنبش فراگیر که بتواند پایه های نظام سیاسی را تغییر دهد بازمی ماند، از این رو طریقه ی بسیج سیاسی همگانی را ـ که شیوه صحیح و منتخب روحانیت بود ـ پیشه ی خود ساختند. حضور دانشجویان در میان توده ی مردم که حضوری پرشور در صحنه ی انقلاب داشتند موجب ارتقای موقعیت سیاسی و اجتماعی آنها بین مردم گردید و همراه با دیگر تحولات و پیوند میان مردم، دانشجویان و روحانیت -که کاملاً وارد عرصه ی سیاسی مبارزه با رژیم شده بودند- موجب پیدایی صفهای مستحکم مبارزه گردید. و به این ترتیب انقلاب اسلامی ایران، با همت و تلاش زنان و مردان مسلمان ایران و بویژه فداکاری دانشجویان پیشتاز و مسلمان انقلابی تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) به پیروزی رسید.
دکتر علی شریعتی
علی شریعتی در سال ???? در روستای مزینان در استان خراسان بدنیا آمد و دوران کودکی را در همان روستا گذراند،اجداد شریعتی همه از عالمان دین بودند. پدرش محمد تقی شریعتی نیز از تلاشگران و اندیشمندان مذهبی معاصر ایران و بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد بوده است . شریعتی در سال ???? برای تحصیل به مشهد آمده و پس از گذراندن دوره ابتدایی و سیکل، وارد دانشسرای عالی میشود. همزمان با بالا گرفتن مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق، شریعتی نیز با ملّییون مشهد همکاری مینماید.
شریعتی در این زمان با جمعیت خدا پرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب آشنا میشود و از افکار آنها تأثیر می پذیرد. در سال ???? به جرم طرفداری از حکومت ملی بازداشت میشود که این اولین بازداشت وی است. در همین سال کتاب «ابوذر» نوشته (جوده السحار) را ترجمه میکند و از همین زمان تا آخر عمرش به ایده های ابوذر عشق میورزد، و پس از اتمام دوره دانشسرای عالی، در مدارس شروع به تدریس میکند و کتاب«مکتب واسطه» را نیز در همین زمان مینویسد. در سال ???? در دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد شروع به تحصیل مینماید و هم زمان به فعالیتهای سیاسی اش ادامه میدهد. به دنبال احراز رتبه ی اولی از دانشگاه، بورس تحصیلی گرفته و برای ادامه تحصیل عازم فرانسه میشود. در آنجا از محضر استادانی چون لویی ماسینیون شرق شناس و گورویچ جامعه شناس معروف و ژاک برک بهره مند میشود، این اساتید تاثیرات شگرفی بر روی شریعتی گذاشتند به گونه ای که وی در کتاب کویر در قست معبودهای من از آنان به نیکی یاد می کند. در همین ایامِ تحصیل در فرانسه، با رهبران انقلاب الجزایر آشنا میشود و با آنان همکاری می نماید و فعالیتهای سیاسی اش را در ضمن همکاری با اعضای جبهه ملی در خارج ادامه میدهد. شریعتی در سال ???? به عنوان استاد دانشکده ادبیات وارد دانشگاه مشهد شد،که از همین زمان همکاری او با حسینیه ارشاد که موسسه ای مذهبی در تهران بود شروع میشود. حیات بارور شریعتی از همین زمان آغاز میگردد در سالهای ?? ـ ????کتابهایی نظیر «تشیع علوی، تشیع صفوی»، «مسولیت شیعه بودن»، «حسین وارث آدم» و «روشنفکر و مسولیت آن در جامعه» از وی منتشر میشود.
دکتر شریعتی را بایستی در زمره یکی از نیروهای اصلی انقلاب، پس از شخص امام(ره) به شمار آورد. این دیدگاه که به نوعی ریشه در واقعیتهای مسلّم اجتماعی دارد بازگو کننده ی همان اصل مهم، در وقوع همهی انقلابهای اجتماعی است و آن نقش «آگاهی» در تولّد انقلابهاست. به عبارت دیگر دوره ی «ارشاد» را می توان سکوی پرتاب نسل جوان به سوی اسلام و انقلابی گری و ظرف ذهنی انقلاب اسلامی به شمار آورد، که طی آن مفاهیم ایدئولوژیکی و حرکت زای انقلاب توسط شریعتی تفسیر مجدد گردید. به اعتقاد شریعتی اسلام، به خصوص تشیع، آن گونه که بسیاری از روشنفکران مذهبی میگویند، نه اعتقادی محافظه کار و جزمی است، و نه آن گونه که بعضی از روحانیون مرتجع میگویند، یک عقیده شخصی غیر سیاسی است، بلکه آرمانی انقلابی است که همه ی وجوه حیات، بویژه سیاست را در برمی گیرد، و مومنان حقیقی را وا میدارد تا به هرگونه ستم، بهره کشی و بی عدالتی اجتماعی به نبرد برخیزند. شریعتی بر این باور بود که نابسامانیهای کشور ایران؛ امپریالیسم جهانی، صهیونسیم بین المللی، استثمار، سرکوب، نابرابری طبقاتی، کارتلها، شرکتهای چند ملیتی، نژاد پرستی،امپریالیسم فرهنگی و غرب زدگی هستند. شریعتی خود را ادامه دهنده و تکمیل کننده چیزی می دانست که مسلمانان رادیکال نسل پیشین آغاز کرده بودند،یعنی تدوین دینی دنیاگرا که برای روشنفکران نو جذابیت داشت، بیانی که بازاریان سنتی و تودههای مذهبی را فراری دهد. دکتر شریعتی با نقد و برخورد انتقادی با مدرنیته و روشنگری قصد داشت که الگوهای روشنفکری ایرانی را فراتر از غرب ببرد و از تبدیل شدن آن به مدینه فاضله جلوگیری کند. دکتر شریعتی در همین راستا اعلام کرد که مذهب من یک مذهب ماوراء علمی است یعنی از علم می خواهد گذر کند، و عرفانی که من مطرح می کنم یک عرفان ماوراء عقلی است، یعنی اینکه از بستر عقل و خرد عبور می کند و در یک موضع بالاتر می نشیند. به این ترتیب دکتر شریعتی برای دانشجویان یک فضای فکری را ترسیم کرد که نه تنها در برابر غرب احساس حقارت نکنند بلکه احساس کند که دارای یک ایدئولوژی برتر و کاملتر هستند.
با ظهور دکتر شریعتی و آغاز فعالیت در حسینیه ارشاد، دانشجویان مذهبی که تا این سالها نسبت به مارکسیستها در دانشگاه در اقلیت بودند، رشد و بالندگی یافتند. در سایه نشر و گسترش افکار شریعتی و فعالیتهای حسینیه ارشاد به تدریج فعالیتهای دین ستیزی رژیم در دانشگاهها با شکست مواجه شد، و موج جدید تیپ دانشجوی مذهبی در دانشگاه شکل گرفت؛ همچنین گفتار و کردار شریعتی و تأثیر آن بر دانشگاه و دانشجویان، دید مردم نسبت به دانشگاه عوض کرد. دکتر شریعتی به دو دلیل برای دانشجویان جذابیت داشت: اول اینکه از یک خانواده مذهبی برخاسته و به رغم تحصیل در اروپا، فریفته ی مکاتب غربی نشده بود و دوم اینکه وی دارای افکار اسلامی ـ انقلابی بود.
شریعتی تلاش نمود از پایگاه اسلام انقلابی و نه اسلام سنّتی، دانشجویان را برای مقابله با رژیم مجهز نماید. او به خوبی به نقد علمی مارکسیسم پرداخت و با احیای فرهنگ مبارزه و شهادت، به پویایی دین اسلام که گرایش دانشجویان را به همراه داشت همّت گماشت. از این زمان است که شریعتی به منظور پیوند بین روشنفکر و روحانی وارد عمل شد. وی با شفاف کردن روحانیت و بر طرف کردن بدبینی هایی که روحانیون و روشنفکران نسبت به هم داشتند، موجب آشتی بین این دو گروه شد. در واقع شریعتی یکی از عوامل مهم اتصال دانشجویان به روحانیون و شخص امام(ره) محسوب میشود.
دکتر شریعتی با کتاب امت و امامت خود با ترسیم رهبری متعهد انقلابی، که در واقع برای سرنگونی یک نظام استبدادی وابسته به صحنه می آید و جامعه را برای ورود به یک دنیای تازه و یک مرحله جدید آماده می کند،نقش عمده ای در شناساندن امام(ره) در نزد دانشجویان بر عهده داشت. پیوند دانشجویان با روحانیون مبارز و به ویژه اندیشه های دکتر شریعتی موجب گردید، جایگاه امام(ره) در نزد دانشجویان رفیعتر گردد، به نحوی که در نهایت، ایشان به عنوان رهبر یک جنبش انقلابی از طرف دانشجویان پذیرفته شدند. پذیرش امام(ره) از طرف دانشجویان دفعتاً صورت نگرفت، بلکه این امر در یک روند چند ساله تکامل یافت و در نیمه اول دهه ?? ، دانشجویان انقلابی، امام(ره) را به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب پذیرفتند.
نتیجه
فعالیتهای دکتر شریعتی و استاد مطهری در دانشگاهها در سالهای قبل از انقلاب نقش بسزایی در ترویج اندیشه های اسلام انقلابی و مقابله با ترویج افکار الحادی و التقاطی داشت. این فعالیتها موجب پیوند دانشگاه با روحانیت انقلابی شد و در پذیرش رهبری حضرت امام خمینی(ره)، با ویژگی هایی که در شخصیت و افکار ایشان وجود داشت، از سوی دانشجویان انقلابی به منصه ی ظهور رسید؛ پذیرش رهبری امام (ره) از سوی دانشجویان، یکی از عمده ترین گروههای درگیر در انقلاب، یکی از علل مهم پیروزی انقلاب اسلامی در سال ?? بود.
قران منشأهایی برای فکرهای بی ریشه که آنها را به درختان بی ریشه تشبیه کرده، ذکر می کند. یکی از آنها تقلید است. البته قران با کلمه تقلید مطلب را بیان نکرده است، تعبیر قرآن تبعیت کورکورانه از گذشتگان از پدران، مادران، آباء و اجداد است.
این هم از موضوعاتی است که قرآن روی آن زیاد تکیه کرده و آن را منشأ لغزش و خطای بشر می داند و سخت انتقاد می کند. مثلاً می گوید: آنان چنین می گویند: «إنّا وجدنا آبائَنا علی أمّةٍ، إنّا علی آثارِهِم مُقتدوُن». اینها می گویند ما پدران خود را بر طریقه ای یافتیم و ما هم همان طریقه پدران خودمان را پی می گیرم و می رویم. (?)
«به تعبیر امروزی: سنّت گرایی» حالا این تعبیر درست است، یا غلط و بهتر از این هم می توانستیم تعبیر پی بکنیم؛ به هر حال این کلام امروز رایج شده است. قرآن سنّت گرایی را محکوم می کند؛ امّا اشتباه نشود! ضدّ سنّت گرایی را هم قرآن محکوم می کند. هر دو را محکوم می کند. چطور! قران فقط عقل گرایی و منطق گرایی را تأیید می کند. قرآن می گوید: هر امر به اصطلاح قدیمی و هر سنّت قدیمی را به دلیل اینکه گذشتگان ما چنین می کرده اند و ما باید راه نیاکان خود را برویم، انجام دادن محکوم است، چرا؟
می گوید: ممکن است نیاکانتان اشتباه کرده باشد، ممکن است نیاکانتان عقل و شعور نداشته باشند، اینکه نیاکان ما در گذشته چنین می کرده اند، ما هم چنین می کنیم که دلیل نمی شود!
چهارشنبه آخر اسفند می شود، بسیاری از خانواده ها که باید بگوییم: خانواده های نادان، آتشی و هیزمی روشن می کنند، بعد آدم های سُر و مُر و گنده با یک هیکل های چنین و چنان از روی آتش می پرند: ای آتش! زردی من از تو، سرخی تو از من! این چقدر حماقت است! می پرسیم چرا چنین می کنید؟ می گویند این سنّتی است که میان ما مردم، از قدیم پدران ما چنین می کرده اند. قرآن می گوید: «أوَ لَو کانَ عَلی آباؤُهُم لا یعقِلوُنَ شَیئاً». (?)
اگر پدران گذشته تان چنین کاری می کردند، وقتی شما می ینید یک کار احمقانه است و دلیل حماقت پدران شماست، رویش را بپوشانید؛ چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید می کنید؟ این فقط یک سنت حماقت است که کوشش می کنید این سنّت حماقت را همیشه نزد خود نگه دارید. ماییم که چنین پدرها و مادران احمقی داشته ایم.